مرز باریک قتل و زندگی ؛ مادری که ناجی سایر مادران است – آژانس خبری مهر | اخبار ایرانی و جهانی

خبرگزاری مهر – گروه بهداشت: در میان تاریکی روز و وزن تصمیماتی که گاهی اوقات قلب را ایجاد می کند ، داستان یک مادر وجود دارد که در میان سخت ترین لحظات زندگی خود ، تصمیم گرفت راهی را طی کند که هیچ مادر ممکن است بخواهد قدم بگذارد. تصمیمی برای پایان دادن به زندگی فرزندش. تصمیمی که از ناامیدی و ترس از آینده ناشناخته گرفته شده است. اما همان قلب مادری که گاهی اوقات مجروح و خسته می شود ، ناگهان صدایی در داخل شنید. صدای عشق ، وجدان و امید. صدایی که او را از مرز تاریکی و انتخاب اشتباه باز می گرداند و به نور زندگی فرا می خواند.
این مادر دوباره احساس کرد که چقدر ارزشمند و شکست ناپذیر است. در لحظه او فکر کرد که همه چیز را از دست داده است. حتی اگر سخت و دردناک باشد. پشیمانی او از تصمیم وی به معنای ضعیف بودن یا تسلیم شدن نیست ، بلکه نمادی از قدرت و عظمت روح مادرانه است که حتی در سخت ترین شرایط ، هرگز عشق خود را به فرزند خود از دست نمی دهد. این احساس درهای زندگی را که ممکن است قبلاً بسته شده بود باز کرد.
زندگی این مادر و فرزندش داستان بازگشت ، بخشش و امید است. این داستان به ما یادآوری می کند که هر انسانی ، حتی در لحظه های ضعیف و نادرست ، دوباره سزاوار فرصت است. فرصتی برای جبران ، رشد و ادامه راه با قلب پر از امید و نور …
در این رابطه ، خبرنگار مهر Zahra Nejadhhhhhhhhh او مکالمه داشت.
چه زمانی مرکز خود شروع شد؟
راغیداری: مرکز NAFS در کرمان فعالیت های خود را از ماه نوامبر آغاز کرده و به نمایندگی از چهار استان است. در هر شهر ، نمایندگان و متخصصان در همکاری نزدیک برای ارائه خدمات پشتیبانی به مادران نیازمند کار می کنند. علاوه بر متخصصان حرفه ای ، نیروهای محبوب و داوطلب نیز نقش مهمی در پیشبرد اهداف مرکز دارند.
در مرکز خود ، تجربه کودکانی که کار را شروع کرده اند زیاد نبود ، به خصوص در رابطه با مادران. اما ما مکالمه را با مادران اول شروع کردیم تا به مرکز بروند. یکی از این مادران زنی بود که در ابتدا شکایات زیادی در مورد همسرش داشت و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد.
در مرکز خود ، تجربه کودکانی که کار را شروع کرده اند زیاد نبود ، به خصوص در رابطه با مادران ، اما ما شروع به صحبت با مادران اول کردیم تا به مرکز بروند. یکی از این مادران زنی بود که در ابتدا شکایات زیادی در مورد همسرش داشت و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد.
چگونه آرفی با مهببه معامله کرد؟
راغیداری: او در شرایطی قرار داشت که امکانات مرکز هنوز محدود بود و کودکان قادر به حمایت کامل از مادر نبودند. مادر که در مرحله حساس بود ، خستگی و ناامیدی عمیقی داشت و حتی گفت که دیگر نیازی به کمک ندارد. از نظر وی ، مشکلات و مسائل زندگی به حدی بزرگ و سنگین بود که حتی چیزهایی مانند سقط جنین را بسیار کوچک و نادان می دیدند. اما بار سنگین درد و فشار در قلب او وجود داشت.
با گذشت زمان و پیگیری مرکز مرکز روح ، دیدگاه ماهببه به آرامی تغییر کرد. علاوه بر حمایت انسانی ، ما سعی کردیم مسائل مذهبی و فکری وی را با احترام و دقت دنبال کنیم و حمایت لازم را برای وی فراهم کنیم. امروز این مادر به عضویت فعال گروه ما تبدیل شده است. کسی که با تجربیات و پشتیبانی خود ، ناجی و آرام بخش را برای مادران جدید بازی می کند.
مهببه اکنون دیگران را به ماندن و تحمل دعوت می کند و آرامش بی نظیری را به مادران می بخشد. این تحول نمونه ای زیبا از قدرت همدلی ، پشتیبانی و همراهی در مسیر سخت زندگی است که روح خوب با همه کاستی ها و مشکلات به دست آورده است.
با گذشت زمان و پیگیری مرکز ، نگاه مادر به آرامی تغییر کرد. علاوه بر حمایت انسانی ، ما سعی کردیم مسائل مذهبی و فکری وی را با احترام و دقت دنبال کنیم و حمایت لازم را برای وی فراهم کنیم. امروز این مادر به عضویت فعال گروه ما تبدیل شده است. کسی که با تجربیات و پشتیبانی خود ، ناجی و آرام بخش را برای مادران جدید بازی می کند.
آیا مهببه پس از به دنیا آمدن فرزندش با مرکز روح قطع شد؟
راغیداری: مهببه پس از به دنیا آمدن فرزندش هنوز با این مرکز در تماس است و با صبر و امید دیگران را به ماندن و تحمل دعوت می کند و به مادران آرامش بی نظیری می بخشد. این تحول نمونه ای زیبا از قدرت همدلی ، پشتیبانی و همراهی در مسیر سخت زندگی است که روح با تمام کاستی ها و مشکلات به دست آورده است.
دختر مهببه یکی از فرزندان ناز و ناز مرکز روح است. اولین عکسهای ارسال شده برای ما دیگر نوزاد نبودند ، اما دیدن تغییرات بزرگ فقط چند ماه بود. در دو یا سه ماه ، مادرش به طور کامل نمی توانست باور کند که این دختر کوچک فرزند خودش بود. او با لبخند گفت: “وای ، شما چه کار می کردید؟” و او را با عشق فراوان به یاد آورد. ماشالله ، این دختر شیرین و شیرین ، همه را به دست آورده است.
در سفر به مشهاد و مادران با ما بودند ، من خانم آریفی را به عنوان یکی از بهترین مادران می شناسم. کسی که واقعاً می تواند الگوی خوبی برای دیگران باشد. در ابتدا او در مورد مسائل زندگی خود بسیار صحبت کرد ، اما او به تدریج زندگی خود را تغییر داد ، و این تغییر گاهی اوقات مردم را از بار سنگین مشکلات خارج می کند و چقدر آسان تر می تواند زندگی را آسانتر و بیشتر کند.
یک مادر مهربان با چهار فرزند
در مرحله بعد ، ما با مهببه مادر مادری صحبت کردیم که از جمله چهار فرزند از جمله نوزاد تازه متولد شده. او می گوید آشنایی وی با سریال خودآزاری از طریق یک برنامه تلویزیونی بود که دیده و تحت تأثیر قرار گرفت. مهببه ، که در ابتدا علاقه ای به نگه داشتن فرزند جدید خود نداشت ، حدود شش ماه نگاه خود را تغییر داد و احساس عمیق تر از فرزندش کرد.
چرا در مورد سقط جنین فکر کردید؟
آرفی: وضعیت مالی بسیار دشوار بود. بارداری قبلی من نیز تجربه ای پر از مشکلات و مشکلات بود. من قبلاً تجربه سقط جنین داشته ام ، جنین فقط دو ماه از سقط جنین گذشته بود ، شاید تحمل و عبور از سقط دوم برای من کمی آسان باشد. اما این بار دلایل دیگری باعث شد که تصمیم بگیرم فرزندم را حفظ کنم.
جنین چه دلایلی جنین را حفظ کرده است؟
آرفی: آنچه باعث شد من تسلیم شوم و جنین را حفظ کنم ، آشنایی خوبی با این مجتمع بود. این مجموعه مکانی بود که نه تنها از حمایت مالی ، بلکه همراهی نیز به وی ارائه می داد. او احساس کرد که تنها نیست و کسی در کنار او ایستاده است ، که به او امیدوار است و به او کمک می کند.
این حمایت برای من بسیار حیاتی بود. زیرا تجربیات تلخ گذشته هنوز در ذهن من زنده بود. اما این بار ، با وجود سختی ها ، من توانستم امید را در قلبم زنده نگه دارم.
یک خانواده پنج برابر در کنار این مادر وجود دارد. دو پسر و دو دختر ، هر کدام داستان زندگی و عشق را روایت می کنند. اما این تصمیم تنها کسی نبود که در مورد آن فکر کند. همسر وی در ابتدا مخالف بود و بارها اصرار داشت كه شرایط مالی خانواده اجازه نمی دهد كه فرزند جدید نگهداری شود.
تصمیم شما دو بود؟
آرفی: در آن روزهایی که فهمیدم باردار هستم ، بسیاری از من در اطراف من بودند که اصرار به سقط جنین داشتند. نه تنها همسرم ، بلکه مادرم ، خواهرم ، حتی همسرم. هر کسی به دلایلی گفت اکنون زمان آن نیست ، شرایط شما خوب نیست ، این تصمیم شماست.
این یک استرس بسیار سنگین بود ، من احساس تنهایی کردم ، بین تصمیمی که قلبم می خواست و آنچه در اطرافم انتظار داشت.
چه چیزی همسرتان را از تصمیم گیری خارج کرد؟
در آن زمان ، من بارها به همسرم می گفتم ، یک بار سقط جنین کردم ، نمی خواهم ساده ترین راه را انتخاب کنم. حتی اگر سخت باشد ، من می خواهم این سختی را تحمل کنم ، زیرا من مطمئن هستم که به خدا پاداش داده می شود.
همسرم مؤمن است. او در تلاش بود تا مرا آرام کند ، من دائماً در حال خواندن آیه “آنی مائیه السر یاسر” بودم ، من به نوعی خودم را متقاعد کرده بودم که این پایان یافته است ، و سپس یک روشنایی ، یک امید ، لبخندی از پایین وجود دارد.
همسرم از فرزند خردسال خود در قبر خواب دیده بود ، او بسیار عصبانی بود و کودک را گرفت و شروع به خندیدن کرد. این رویا باعث شد همسرش نگرش را تغییر دهد و به تدریج موافقت خود را برای نگه داشتن کودک انجام دهد.
خود بارداری پر از فراز و نشیب است. تغییرات هورمونی ، هوشیاری ، جلال ، یکی از درون را لرزاند. او حتی گاهی به مرز افسردگی گسترش می یابد. همه اینها تصمیم گیری در مورد سقط جنین را آسان تر می کند. اما واقعیت این است که اگر می توان تحمل کرد ، اگر کسی بتواند از آن لحظات سخت عبور کند ، نتیجه بسیار شیرین است ، خیلی بیشتر از آنکه فکر کند.
من خوش شانس بودم که در کنار سخنان اطرافیان به توصیه های مراکز درمانی گوش کردم. مشاوران واقعاً به من کمک می کنند. آنها شنیدند ، همدلی ، راه درست را نشان دادند. آنها برای من ضربان قلب واقعی بودند.
چه توصیه ای را به زنانی که می خواهند سقط کنند توصیه می کنید؟
آرفی: من دقیقاً نمی دانم چه بگویم ، زیرا همه شرایط خاص خود را دارند. برخی ممکن است به دلایل دیگر به دلیل مشکلات مالی تصمیم به سقط جنین کنند. اما من عکس دخترم را به آن مادر می فرستادم و می گفتم: این نفس من است ، این زندگی من است.
همان جمله ساده و در عین حال معنی دار نشان می دهد که هر زندگی ارزشمند و پشتیبانی است و امید می تواند به مادران کمک کند تا تصمیمات بهتری بگیرند. این داستان نمونه ای از قدرت حمایت اجتماعی و تأثیر عمیق بر زندگی مادرانی است که در سخت ترین شرایط قرار دارند. جایی که روح نه تنها یک مرکز ، بلکه به امید امید و زندگی نیز پناهنده است.