مامایی که در نبرد پناهگاه مادران بود – آژانس خبری مهر | اخبار ایرانی و جهانی

خبرگزاری بهداشت مهر – زهرا نری: هنگامی که سیرهای خطر در شهر پیچیده شدند و آسمان پر از دود شد ، برخی چمدان ها را برای رفتن بسته کردند ، اما برخی دیگر کفش های سرویس را محکم تر کردند تا محکم تر بمانند. در قلب بحرانی بو ترس و ناامن ، او بازگشت. نه به خانه ، به سنگر. با صدای سفید ، با صدای آرامش بخش و دست این ، نه سلاح ، بلکه زندگی است. این روایت یک خانم است که با یک دست نوزاد به دنیا می آورد و اعتماد به نفس مردم را با دیگری به زندگی می بخشد. یک زن تعهد ، از رابطه جنسی ایران
خواستن بهترین کارشناسان مامایی وی در گفتگو با خبرنگار مهر ، در مورد روزهای حملات اخیر رژیم صهیونیستی صحبت کرد. روزهایی که کودکان در چشم خانواده هایشان بودند.
حضور داوطلبانه و دلسوزانه جعبه درمان در حمله وحشی رژیم صهیونیستی
وی حدود 5 سال تجربه دارد و یک فرزند خردسال در شبکه بهداشت دارد شهر ری او به گفته وی در روز جمعه هنگامی که خبر حمله رژیم صهیونیستی به ایران شنیده می شد که دفتر مرکزی بحران و کارکنان تصمیم گرفتند بیشتر و بیشتر به مردم خدمت کنند.
من مسافرت می کردم ، اما وقتی آنها از مرکز بهداشت با من تماس گرفتند ، به دلیل بحران ، تصمیم گرفتم به تهران برگردم و حتی از نظر ذهنی به مردم خدمت کنم و با خودم فکر کردم که اگر بخواهم سنگر را خالی کنم ، مشکلات روانی مردم چند برابر می شود و اعتماد به نفس را از دست می دهد.
قسمت قابل اعتماد ترین مادر در مرکز بهداشت
نیک می گوید: بارداری و زایمان مسئولیت سنگینی برای هر مادر است. حال تصور کنید که این مسئولیت بزرگ با بحران و ناامنی و شنیدن اخبار نامطلوب همراه است. در این صورت استرس روانی ممکن است سلامت مادر و جنین را به خطر بیندازد. من این روزها از نزدیک زندگی کردم.
هنگامی که من در لیست مرکز بهداشت بودم ، چندین مادر باردار حضوری به مرکز رفتند. به من آمد ، دستانم را گرفت و با لحن پر از نگرانی و التماس: اگر اتفاقی افتاد ، اگر نتوانستیم به بیمارستان برویم ، اگر راهی وجود نداشته باشد ، لطفا شما تحویل ما انجامش
من دستان آنها را محکم نگه داشتم. نگذاشتم ترس در چشمان آنها بماند. من به آنها گفتم ، “هیچ ساعت برای من نیست مشکل نه من از تهران خارج نمی شوم ، همیشه در دسترس است. هر زمان ، در هر ساعت روز و شب اگر مشکلی وجود داشته باشد ، حتی اگر نتوانم کاری انجام دهم ، کسی را می شناسم که بتواند کمک کند. نگران نباش “
همان جملات ، همان تضمین ساده ، برای بسیاری از مادران آرامش داشت. اضطراب آنها فروکش کرد ، حتی حرکت جنین هایی که کاهش یافته بود ، به حالت عادی بازگشت. آنها خوشحال بودند.
در یک گروه مجازی برای مادران باردار مجموع ما تشکیل دادیم. شماره تلفن خود را تهیه کردم. آنها هر ساعت با من در تماس بودند. من به صورت آنلاین با آنها صحبت می کردم ، راهنمایی می کردم ، آنها حضور من را احساس کردند.
اگرچه در پایان ، خدا را شکر مشکل جدی وجود نداشت ، و بیمارستان ها صدمه ای پیدا نکردند که در خارج از مراکز پزشکی انجام شود ، اما ما آماده بودیم. مادرانی بودند که به مراقبت بیشتری احتیاج داشتند ، بنابراین ما تا حد امکان به آنها استناد کردیم.
وقتی از من می پرسم که چگونه مادران را در آن روزهای اسطوره آرام کنم ، می گویم “اولین چیزی که من می گفتم این بود:” من مثل تو هستم ، مادرم. من این روزها هم تجربه کرده ام. اضطراب و استرس طبیعی است. “
اما همیشه به من یادآوری می شد که بسیاری از چیزهای این جهان از خواست ما خارج است. ما نمی توانیم جنگ یا بلایای طبیعی را کنترل کنیم ، اما می توانیم اعتقاد و برای اینکه اعتماد ما را قوی تر کنیم ، این کلمات ، همدلی بسیار ساده ، مادران را آرام کردند. آنها را از قلبشان به آنها کمک کرد مدت do. و آن روزها ، این فقط برای محافظت از زندگی یک مادر و نوزاد کافی بود.
او همچنین به مادران باردار توصیه طلایی داشت که مادران سعی می کنند از این خبر جلوگیری کنند و از اطرافیان خود بخواهند که اخبار منبع معتبر را دنبال کنند. خیلی به اخبار وصل نشوید. پیروی از اخبار به صورت شدید باعث اضطراب می شود. فقط در محدود پیگیری کنید تا بدانید که آیا وضعیت بحرانی بسیار مهم است یا خیر.
تا آخرین قطره خون ، پا کشور من من ایستاده ام
وقتی از او پرسیدم که آیا او هنوز هم با توجه به شرایط و زمزمه های احتمالی ، آماده خدمت به رژیم صهیونیستی است ، وی با اقتدار پاسخ داد: صد درصد. ما تا زندگی خود در برابر رهبر و کشورمان ایستاده بودیم. هر اتفاقی می افتد ، حتی اگر من یک کودک کوچک دارم ، همه تا آخرین قطره خون من کشور من من ایستادم من برای کمک به کمک دریغ نمی کنم. ما قسم خورده ایم ، هم به عنوان یک پزشک و هم به عنوان یک انسان. من قطعاً این کار را می کنم.
کی از اودرباربرا شهادت هموطنان ما پرسیدم که چشمانش پر از اشک است ، صدای او لرزید و با همان صدای لرزان ، او گفت: “ببخشید برای ما.” اما خوشبختانه آنها آرزو داشتند که به شهادت برسند.
ما همیشه از کودکی یاد گرفته ایم که شهدای زنده و با خدا خورده اند. من همیشه به خانواده ام می گفتم که از مرگ نمی ترسم. سرانجام ، همه یک روز خواهند مرد. اما ممکن است با عزت به آن مرگ افتخار کند. در راه خدا و کشور و با فرمان رهبر او باشد خوب برای خوشبختی آنها
در بحران روح بیشتر از جسم آسیب دیده است
وی در مورد سختی ها و تفاوت بین وضعیت بحرانی نسبت به دوران عادی که از آنها خواسته ام گفت: بزرگترین تفاوت یعنی در بحران ، بیش از بدن ، روح افرادی است که آسیب دیده اند. اضطراب ، ترس از آینده ، نگران اطرافیان خود باشید … اینها بسیار شدیدتر هستند. ما به عنوان یک پرسنل درمانی ، باید از هر یک از رفتارها و کلمات خود مراقبت کنیم.
من حتی به همکارانم گفتم که اگر صدای دفاع آمد ، اگر صدای انفجار را می شنوید ، واکنش نشان ندهید. مشتری را نسبت به ما احساس استرس نکنید. وقتی کسی وارد مرکز می شود ، باید آرام باشد. ما وظیفه داریم به او آرامش بخشیم ، نه اضطراب اضطراب.
در پایان ، با همان مهربانی مادر و اقتدار زنانه او می گوید: اگر دوباره لازم بود ، اگر او هنوز شب بود و کسی در خانه خود تنها بود و راهی برای بیمارستان وجود نداشت … من هستم. نه فقط به این دلیل که من یک انسان هستم. و ایران خانه ما است. مادران نگران نیستند.