تفاوت اساسی روانشناسی اسلامی با روانشناسی غربی چیست؟ – خبرگزاری مهر اخبار ایران و جهان

خبرگزاری مهر – گروه سلامت: سلامت معنوی به معنای داشتن حس معنوی، عواطف مثبت و احساس ارتباط مثبت متقابل با نیروی مقدس حاکم و برتر، دیگران و خود است که از طریق فرآیند پویا و هماهنگ از پیامدهای شناختی، عاطفی، عملی و شخصی حاصل می شود.
به همین دلیل، افراد مختلف بر اساس الگوی حاکم و بر اساس جهان بینی خود سعی در ارائه تعریف و بیان اجزای آن داشته اند; اما تاکنون هیچ اتفاق نظری به دست نیامده است. دلیل اصلی عدم توافق مربوط به وجود دیدگاه های مختلف در مورد واژه سلامت و کلمه معنویت است.
سلامت معنوی یکی از ابعاد مهم سلامت افراد به شمار می رود که محققان و متخصصان دنیا برای آن تعاریفی ارائه کرده اند و شباهت ها و تفاوت های زیادی در تعاریف ارائه شده و دیدگاه های مرتبط با آن به چشم می خورد; این تفاوتها و شباهتها ناشی از شرایط اجتماعی پژوهشگران، فرهنگها و باورهای مذهبی یا عدم اعتقاد دینی مردم است.
در همین رابطه خبرنگار مهر با عبدالله سلطانی شایان، نماینده ولی فقیه در دانشگاه بقیه الله گفتگو داشت
تفاوت اساسی روانشناسی اسلامی با روانشناسی غربی چیست؟
سلطانی شایان: در مبحث روانشناسی تفاوت عمیقی بین روانشناسی غربی و روانشناسی اسلامی وجود دارد که بسیاری از صاحب نظران حوزه علوم انسانی بر آن تاکید دارند. روانشناسی غربی بر اساس رویکردهای علمی و فلسفی غرب شکل گرفت و در آن مفهوم (روح) و (روان) به طور جداگانه مورد توجه قرار نمی گیرد، این در حالی است که در مبانی اسلام، روح و روان دو مقوله متفاوت هستند و اسلام برای روح جایگاه معنوی و فلسفی خاصی در نظر گرفته است.
یکی از نکات مهم در حوزه روانشناسی توجه به سبک زندگی اسلامی و مهارت های زندگی است. سبک زندگی در این چارچوب سخت افزار زندگی است که مهارت ها به صورت نرم افزاری روی آن نصب می شود. مهارت های زندگی موثر را نمی توان بدون درک درست از سخت افزار (فرهنگ و سبک زندگی اسلامی) ارائه کرد. این موضوع نشان میدهد که صرف انتقال نظریههای روانشناختی غربی به فضای اسلامی ثمری نخواهد داشت و نیازمند بومیسازی عمیق و حل مشکلات فلسفی و فرهنگی است.
بسیاری از آموزه های روانشناسی غربی برای توسعه و رشد جوامع غربی طراحی شده است و اجرای مستقیم آنها در جوامع شرقی به دلیل تفاوت های اساسی فرهنگی و فلسفی با شکست مواجه می شود. این نکته را با نگاهی به تفاوت مفهوم بهشت در فرهنگ های مختلف می توان دریافت; در فرهنگ غرب با افزایش امکانات و امکانات مادی، بهشت زمینی تصور می شود، در حالی که در فرهنگ اسلامی، دنیا به عنوان هتلی تلقی می شود که موقتی است و بهره مندی از آن مشروط به ترک آن و حرکت به سوی حیات جاویدان است.
از سوی دیگر، تفاوت های عمیق در نگرش به زندگی مشترک و روابط زن و مرد نیز به خوبی نشان دهنده تفاوت فلسفی روانشناسی غربی و اسلامی است. در فرهنگ غرب بر تفکیک و حفظ حقوق فردی در روابط زناشویی بیشتر تاکید شده است، در حالی که در فرهنگ اسلامی ثبات زندگی خانوادگی و تحمل سختی ها بها داده شده است. این تفاوتها در رویکردهای روانشناختی باعث شده است که برخی از مهارتهای زندگی غربی در جوامع اسلامی بیتأثیر باشد.
ایثار و شهادت در فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد؟
سلطانی شایان: یکی از مهم ترین چالش ها در این مسیر، شناخت صحیح جایگاه ایثار و گذشت در فرهنگ اسلامی است که با رویکردهای غربی کاملاً متفاوت است. در جوامع غربی معمولاً انسان خود را فدای دیگران نمی کند و ممکن است این رفتارها حتی مورد انتقاد قرار گیرد، اما در فرهنگ اسلامی، ایثار و فداکاری بسیار ارزشمند است و به عنوان معیارهای رفتاری مثبت شناخته می شود. این تفاوت نگرشی نیاز به توسعه مدلهای روانشناختی بومی با پایههای قوی فلسفی و فرهنگی را دوچندان میکند.
از دیدگاه فلسفی، روانشناسی شاخه ای از فلسفه به شمار می رود و حل مسائل فلسفی مربوط به ذهن و روح، پیش نیاز مهمی برای توسعه مدل های روانشناسی اسلامی است. توجه به این نکته به روانشناسی اسلامی کمک می کند تا در حل مشکلات روانی و رفتاری جامعه ایرانی-اسلامی پاسخگو و مؤثر باشد.
در نهایت، برای تحقق روانشناسی اسلامی کارآمد، با حفظ اصول علمی و تجربی، باید به تفاوت های فرهنگی و فلسفی جوامع شرقی توجه کرد و از الگوهای غربی استفاده مکانیکی نکرد. این مسیر مستلزم همکاری مستمر روانشناسان، فیلسوفان و اندیشمندان دینی است تا بتوانند الگویی جامع، دقیق و بومی شده ارائه دهند که هم پاسخگوی نیازهای روانی جامعه باشد و هم با فرهنگ و ارزش های دینی سازگار باشد.
ضرورت تربیت روانشناس متخصص و بومی سازی روانشناسی چیست؟
سلطانی شایان: در حالی که بحث بومیسازی روانشناسی و توسعه روانشناسی اسلامی همچنان محور بحثهای علمی است و یکی از اصول اساسی این رویکرد، توانایی روانشناس در کنار گذاشتن باورها و پیشفرضهای شخصی در برخورد با مراجع است. یک روانشناس حرفه ای نباید ارزش های خود را به مراجع تحمیل کند. مرجع دینی باشد یا غیر دینی.
روانشناس باید فضای امنی را برای مراجعه کننده فراهم کند تا بتواند آزادانه صحبت کند. اتاق مشاوره یک کلاس آموزشی یا مکانی برای القای ایده نیست. اگر درمانگر با پیشبرداشتهای شخصی وارد فرآیند شود – به عنوان مثال، درمانکننده بر اساس لباس یا اعتقاداتش – کیفیت درمان به خطر میافتد. از سوی دیگر، سلامت معنوی بالای درمانگر، توانایی او را در حفظ مرزهای حرفه ای و جلوگیری از القای فکر تضمین می کند.
این موضوع به آموزش روانشناسان برمی گردد.
اساتید دانشگاه و مربیان بالینی نقش اساسی دارند. نباید فضای آموزشی را محلی برای اجرای تمام دیدگاه های شخصی خود قرار دهند. خروجی چنین آموزشی نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه ممکن است منجر به گسترش رویکردهای غیرحرفه ای شود. از سوی دیگر این وظیفه نظام آموزشی است که نسل جدید روانشناسان را با مهارت های لازم برای تعامل با فرهنگ های مختلف آماده کند.
بزرگترین چالش روانشناسان با یکدیگر چیست؟
سلطانی شایان: یکی از چالش های بزرگ تضاد بین منافع گروهی و رویکرد علمی است. ورود دیدگاه های ایدئولوژیک و سیاسی به حوزه روانشناسی باعث ایجاد شکاف و رقابت نظری بین متخصصان می شود. نتیجه این تفاوت ها توسعه روانشناسی زرد است. ایجاد محتوا و روش هایی که جذاب به نظر می رسند اما فاقد پشتوانه علمی و اخلاقی هستند. حتی مفاهیم مولد مانند روانشناسی مثبت گرا ممکن است در این فضا بی اعتبار شوند.
بومی سازی روانشناسی از منظر فلسفی نیز حائز اهمیت است. نقد مفاهیم و مبانی فلسفی روانشناسی غرب و تطبیق آن با ارزش ها و نیازهای فرهنگی ایران می تواند راهگشا باشد. تجربه موفق بومی سازی فلسفه غرب نشان می دهد که با استدلال و منطق عقلانی می توان برخی گزاره ها را در چارچوب فرهنگی و دینی پذیرفت. روانشناسی به عنوان شاخه ای نزدیک به فلسفه، ظرفیت بالایی برای این کار دارد. مشروط بر اینکه پژوهش و آموزش متعهدانه و مستمر دنبال شود.
مهارت مکالمه و گفتمان سازی نیز یکی از نیازهای عملی است، نبود فضای گفتگو و شفافیت علمی زمینه سوءتفاهم و تقابل کارشناسان را فراهم می کند. به جای تخریب طرف مقابل، تسهیل گفت وگو و هم افزایی بین کارشناسان راه را برای اصلاحات هموار می کند. وحدت رویه علمی و پرهیز از سیاست زدگی می تواند از تولید خروجی های متضاد جلوگیری کند.
توسعه روانشناسی کارآمد در جامعه ایرانی اسلامی نیازمند سه رکن است: تربیت روانشناسان متخصص و بی طرف، تربیت اساتیدی که آخرین یافته های علمی را با حساسیت فرهنگی بیان می کنند، و ایجاد فضای گفتمان انتقادی اما سازنده و تنها در این صورت است که روانشناسی بومی می تواند نیازهای روانی مردم را برآورده کند و از خطر روان شناسی زرد جامعه جلوگیری کند.



