اهمیت شناخت تیپ های شخصیتی دانش آموزان/ نکات طلایی برای معلمان – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
وحید نوربخش مشاور آموزشی خانواده و مدرس دانشگاه در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص شناخت تیپ های شخصیتی گفت: قطعا شناخت تیپ های شخصیتی می تواند به ما کمک کند تا ارتباط بهتر و با کیفیت تری با فرزندانمان برقرار کنیم. این روزها با بازگشایی مدارس می توان به این نکته اشاره کرد که آگاهی معلمان از تیپ های شخصیتی برابر است با تسهیل در روند ارتباط با دانش آموزان و حتی روند آموزشی آنها.
وی ادامه داد: تحقیقات نشان می دهد وقتی در اتاقی هستیم که رنگ قرمز زیادی در تمام مبلمان و دیوارهای آن به کار رفته است، شرایط روحی و جسمی ما بسیار متفاوت از زمانی است که در اتاقی هستیم که رنگ غالب مبلمان است. سبز است یا آبی روشن است. در این دو مکان متفاوت، خلق و خو، وضعیت جسمانی و حتی ضربان قلب ما متفاوت خواهد بود. درست مانند زمانی که رنگ های مختلف را می بینیم، تأثیرات متفاوتی روی مغز ما می گذارد و عملکردهای متفاوتی از خود نشان می دهیم. به همین ترتیب، افراد مختلف زمانی که با آنها معاشرت می کنیم و زمانی که با آنها زندگی می کنیم تأثیرات متفاوتی روی ما، بدن و عملکرد مغز ما دارند.
نوربخش در خصوص لزوم شناخت تیپ های شخصیتی برای معلمان ادامه داد: وقتی شغل معلمی را انتخاب می کنیم به این معناست که در شغل خود با گروهی از دانش آموزان مواجه هستیم و به این معناست که با طیفی از رنگ های شخصیتی سروکار داریم. در واقع ما با رنگین کمان طرف هستیم. طبق تئوری رنگ، طیف های مختلفی داریم، برخی دانش آموزان در طیف بنفش هستند، برخی در طیف قرمز، برخی از کودکان در انتهای طناب طیف رنگ هستند، مثلاً طیف آبی. یعنی ذهنیت متفاوت و شخصیت مستقلی دارند.
نوربخش اضافه کرد: برخی ملایم و آرام، برخی پر جنب و جوش، اینها تفاوت های فردی هر فرد با فرد دیگری است و به صورت یک طیف عمل می کند، یعنی اینطور نیست که یک نفر آبی یا قرمز باشد، نه یک طیفی که رنگ ها و طول های مختلفی دارد. طول موج های متفاوتی دارد یعنی انسان ها مانند همه رنگ ها با رنگ دیگر طول موج متفاوتی دارند، انسان ها نیز با انسان های دیگر طول موج متفاوتی دارند و تاثیرات و تاثیرات متفاوتی دارند.
این مشاور آموزشی گفت: زمانی که والدین، معلمان و کادر آموزشی این تفاوت ها را احساس کرده و متوجه آن می شوند. اینجاست که شخصیتهای مختلف رنگ خود را میگیرند و ما میپذیریم که هر شخصیت به شیوهی خاص خود عمل میکند، البته در طول طیف.
نوربخش ادامه داد: دانشمندان حوزه روانشناسی و رفتار درمانی به طبقه بندی شخصیت افراد می پردازند. البته دانشمندان مختلف بر اساس روش های مختلف. این برای درک ما این است که داشتن افراد مختلف به این معنا نیست که وقتی فردی در یک کلاس گروهی و رفتاری قرار می گیرد، به این معناست که با همه اعضای آن گروه یک مدل عملکردی دارد. همه دنیا را به یک شکل می بینند، اینطور نیست؟ می خواهند بگویند کارکرد غالبشان این است، معمولاً این کارها را می کنند وگرنه واقعیت این است که ما در یک طیف هستیم و هر یک از نه میلیارد نفر در این دنیا یک نقطه از این طیف را اشغال می کنند و یک موجود منحصر به فرد هستند. یک شخص است
نوربخش در پاسخ به این سوال که آیا طیف شناسی در شناخت توانایی های افراد موثر است، گفت: همانطور که گفتیم هر فردی منحصر به فرد است. بنابراین توانایی های یادگیری متفاوتی دارد، عملکرد آن در یک موقعیت ثابت می تواند متفاوت باشد. هر کس به روش دیگری یاد می گیرد، هر کس دنیا را به گونه ای متفاوت می بیند، مثلا شما یک فایل عکس می بینید که رنگ های متفاوتی دارد. وقتی آن را روی مانیتور می بینید، رنگ قرمز همان انعکاس را دارد و وقتی آن را روی قاب تلفن همراه می بینید، همان رنگ قرمز کمی متفاوت است، وقتی در تلویزیون دیده می شود، متفاوت است و وقتی ما همان فایل عکس را چاپ کنید، رنگ قرمز در آن متفاوت است. .
وی بیان کرد: نکته مثال این است که فایل اصلی یکسان بوده پس چرا با قرار دادن روی هر دستگاهی نماد و ظاهر متفاوتی پیدا می کند؟ مردم هم همینطورن از دید من عشق یک شکل دارد و از دید دیگری عشق رنگ دیگری دارد و او رنگ عشق را جور دیگری می بیند. تصور یک فرد از رفتار خشمگین یک چیز است و در دیگری همان رفتار خشمگینانه رفتار پرخاشگرانه تلقی می شود. یکی تیره تر می بیند و یکی روشن تر. فرض کنید با یک دیو و یک غول دوست شده اید، وقتی او برای تشکر از شما دستی به پشت شما می زند، ممکن است چند متری به آن طرف پرتاب شوید. قصدش تشکر از شماست و سعی می کند شما را دوست داشته باشد اما اینطور بیان می کند و شما آسیب می بینید و حتی ممکن است استخوان هایتان شکسته شود. او قصد مهرورزی دارد، اما نتیجه محبت او شکستن شانه های شماست.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: پروفسور آرتور کرمزی نویسنده کتاب روانشناسی رنگ مغز در ارتباطات می گوید: مغز ما به صورت ژنتیکی برنامه ریزی شده است تا اطلاعات را به روش خاص خود پردازش کند، یعنی هر مغز یک نوع داده را جمع آوری می کند و به این نتیجه می رسد که تفاوت بین افراد از این داده ها نشان داده می شود، بنابراین ما نمی توانیم یک برنامه ثابت برای همه دانش آموزان و همه فرزندانمان داشته باشیم.
کرمزی مثال میزند که رنگ مغز بعضیها بنفش است، اینها کسانی هستند که همه چیز را در زندگی به همه چیز مرتبط میبینند. مثلاً دیروز این اتفاق افتاد امروز اتفاق دیگری افتاد. در ذهنشان این دو اتفاق را به هم پیوند می دهند و به نتیجه می رسند. مثلاً بعضی ها می گویند رنگ مغزشان سبز است، یعنی در پردازش مغز درباره وقایع و اطلاعات جزایر مختلف، اطلاعات مختلف ربطی به هم ندارند. یک مشتری داشتم که مثلا می گفت چرا دلت درد گرفت؟ گفت دلیلش مشخص نیست. گفتم مگه فکر نمیکنی مثلا اینقدر خربزه خوردی دلیلش اینه که دلت درد کنه؟ او واقعاً به این دلیل آن را باور نمی کرد. گفت نه، معلوم نیست ربطی به این موضوع داشته باشد. اگر کرمزی بود می گفت رنگ مغز این فرد سبز است یعنی داده ها را جدا می بیند ارتباطی بین آنها نیست. شناخت طیف رنگی مغز چه کمکی به ما می کند؟
نوربخش گفت: پدر و مادر یا معلم بودن و عمیقاً آگاه بودن از این که با طیف وسیعی از شخصیت ها سر و کار دارم. برای اینکه بتوانم راحتتر و با کیفیت بهتر و اصطکاک کمتری با بچه ها و دانش آموزانم برخورد کنم و در نتیجه کارایی بالاتری داشته باشم کمک بزرگی است.
وی افزود: این شناخت شخصیت به خود دانش آموزان کمک زیادی می کند. آنها می توانند در انتخاب رشته دبیرستان و دانشگاه، انتخاب شغل، انتخاب دوست و حتی نوع تکلیف و نوع و مدل تحصیل از این دانش کمک بگیرند. به این ترتیب دانش آموز می تواند متناسب با شخصیت خود عمل کند و به کیفیت و کارایی بالاتری در کار خود دست یابد. این خودشناسی در آرامش روابط و کاهش نگرانی های نوجوانان تأثیر بسزایی دارد. مثلاً اگر نوجوانی به این موضوع پی ببرد که اگر من هستم، فردی هستم که بسیار دقیق و بسیار ظریف و بسیار ظریف هستم و مسائل مختلف را به هم مرتبط می کنم. من می خواهم با فردی دوست شوم که اصلاً به این مسائل اهمیت نمی دهد و در واقع هیچ احساسی نسبت به این مسائل ندارد. بعد از مدتی احساس می کنم که این دوستی فایده ای ندارد، دوستم اصلا شرایط من را درک نمی کند، چیزهایی که برای من مهم است برایش مهم نیست و این دوستی کم کم دارد از بین می رود یا حتی ممکن است به دعوا تبدیل شود. و دشمنی به دلیل باورهای غلط مختلف در این زمینه. می آید
یا اگر روحیه من روحیه اجتماعی است و شغلی که انتخاب می کنم مثلاً تشکیل پرونده های یک اداره است و از صبح تا شب با یک مشت کاغذ و پرونده تنها هستم و هیچ انسانی را نمی بینم. از این کار راضی نمی شوم در نتیجه حالم بد می شود و شاید هم افسرده شوم.
نوربخش گفت: در نظریه رنگ لری چهار فرض اساسی داریم که افراد بر اساس شخصیت خود رفتارها، مهارت ها، نیازها و انگیزه های متفاوتی دارند. همانطور که افراد شباهت های زیادی با یکدیگر دارند، تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. فرض بعدی این است که شخصیت هر فرد را می توان بر اساس یک رنگ تعریف کرد و در نهایت رفتار هر فرد ناشی از رنگ شخصیت اوست.
با به دست آوردن این دانش ها در نهایت به این نکته می رسیم که دانشمندان مختلف تیپ های شخصیتی را به تیپ ها، تیپ ها و مدل های مختلف تقسیم کرده و نام های مختلفی نیز برای آن ها گذاشته اند. اما چیزی که برای ما مهم است این است که بدانیم تفاوت شخصیتی وجود دارد و هر شخصیت به یک شکل به مسائل نگاه می کند، مسائل مشابهی را حل می کند و عملکرد منحصر به فردی دارد.
بنابراین معلمان عزیزی که با تعداد زیادی دانش آموز سروکار دارند باید توجه داشته باشند که دارای شخصیت های متفاوتی هستند. وقتی در نقش پدر و مادر هستیم، به طور پیش فرض، اگر دو فرزند داشته باشیم، هر کدام دنیای منحصر به فرد خود را دارند و قرار نیست با هر کدام یکسان رفتار کنیم. نه تنها با توجه به روحیات و شخصیت آنها رفتار کنیم، بلکه باید رفتار او را در طیف شخصیتی او نیز بپذیریم و در نهایت وقتی دانش آموز هستم با شناخت شخصیت و توانایی ها و شناخت نقاط ضعفم میتونم برای زندگیم برنامه بهتری داشته باشم