شهیدی که جان داد و جان خود را فدا کرد – خبرگزاری مهر ایران و جهان
خبرگزاری مهر – مریم عاطفی: می توان در اوج ناملایمات زیر گلوله های دشمن مرد ایستاد، پس از دیدن سنگین ترین گرما می توان به پیروزی امیدوار بود و سربلند ایستاد. می توان مریض را مداوا کرد، به کودکان و مجروحان جان داد و برای آنها جان داد. می توان آن را انجام داد! باور نمی کنید من شاهد شهدا و کادر پزشکی بیمارستان های غزه و لبنان بودم.
بیش از هزار نفر که زخمهای حملات مداوم سگهای هار به زنان و کودکان منطقه را نمیبینند و چشمان خود را بر مظلومیت آنها میبندند، تصمیم گرفتند تا آخرین نفس در کنارشان بمانند و وفادار باشند. سوگند یاد کردند
گویی همه می دانستند که ممکن است در این راه بازگشتی نباشد، اما محکم و استوار در مسیر درست تاریخ قدم برداشتند تا وقتی آیندگان این روزهای تاریخ را مرور کنند، ببینند مردم مظلوم غزه و لبنان تنها نبود و برخی از آنها جان خود را برای دفاع از آنها فدا کردند.
دکتر علی حیدری یکی از این افراد است، از دعوت شدگان به این راه، کسانی که زیر بار مصیبت ها نتوانستند گرمای مادران و کمر خمیده پدران را تحمل کنند. به شهادت یقین داشتند. آری شهید ربطی به نیستی و فراموشی ندارد و شهید همیشه زنده است و در دل ها می ماند که پرچمدار اسلامی فرمودند شهادت عزت ابدی است حیات جاودان.
آری، گویی با چشم دل می دید که امام رئوف (ع) آغوشش را به روی او گشوده است، پس به جای آه، حسد را جایگزین حال خوب کرد و در این راه پر رمز و راز قدم گذاشت.
من هم به آرزویم خواهم رسید
«اگر خدا بخواهد به آرزوی خود می رسم، الان کفر هستم و اینجا می مانم و به احتمال زیاد در این جنگ شهید می شوم، اگر جنازه ای از من باقی بماند دوست دارم در کنارش دفن شوم. امام خمینی (ره) اگر ممکن است، اگر نشد با خدا» این آخرین سخنان ایشان است. پزشکی که در آخرین لحظات زندگی در آمبولانس مشغول خدمت رسانی به مجروحان بود و با تیرهای زمان به دیدار امامش شتافت.
من این مرد را نمیشناختم اما با شنیدن این صدا چیزی در دلم آتش میگیرد و آب میشود و گدازههایش از گوشه چشمم شیارهایی روی صورتم میگذارد.
صلابت و اقتدار مرد در کنار مظلومیت او، رضایتی که در صدایش موج می زند، مرا به یاد سخنان امام (ره) می اندازد که می فرمایند: «عزت بزرگ شهدای راه حق، زندگی در پیشگاه حضرت حق است». پروردگارا و ورود به مهمانی خدا این زندگی و این ضیافت را نمی توان با قلم های شکسته من توصیف و تحلیل کرد، این زندگی و این زندگی با زندگی در بهشت و زندگی در آن است از خدا.”
درست است که جای خالی علی آقا در بین همرزمان و همرزمانش بیشتر احساس می شود، اما عزم آنها برای ادامه راه این شهید مصمم تر شده است.
دکتر علی عابدی دوست و همکار شهید حیدری رفاقت و دوستی خود را با او این گونه روایت می کند. من شهید را از سال 1373 می شناسم. کم کم رابطه ما از دو همکار به دوستی نزدیک تبدیل شد. ابتدای سال 1376 بود که رسماً در بیمارستان ایرانیان لبنان در خدمت دکتر علی بودیم. او خیلی زود به یکی از پزشکان و مدیران اصلی بیمارستان تبدیل شد و از همان سال ها زندگی ما به هم گره خورد و مسیر زندگی ما را شبانه روز گذاشت.
روایتی از حضور علی در لبنان وجود دارد، او در دوران جوانی به عنوان رزمنده داوطلب در دفاع مقدس شرکت کرد. او نگران دین بود. وارد حوزه علمیه شد و دروس خود را تا پایان به پایان رساند. دو سال در رشته حقوق در دانشگاه تهران تحصیل کرد، اما سرانجام گمساده علی او را برای تحصیل در رشته پزشکی فراخواند. وی در همان روزهایی که بخشی از جنوب لبنان به اشغال رژیم صهیونیستی اسراییل درآمد، پزشکی را به عنوان نخبه به پایان رساند.
وی فرزند خلف خمینی کبیر بود
روح علی با جهاد و انقلاب عجین شده بود، او فرزند خلف خمینی بزرگ بود. از آنانی که حقیقت ناب انقلاب را درک کردند و اندیشه های انقلاب را زیستند، از آنانی که حوصله عمل ندارند، برای دفاع از حق و مظلوم بی تاب هستند. از جمله دانشجویانی که راه صد ساله را در لبیک یا خمینی طی کردند.
حالا لبنان مظلوم پسر خمینی را دکتر علی بی تاب صدا می کند و بالاخره او تصمیم می گیرد. ورود به جنوب لبنان که در آن زمان تحت اشغال بود و به مردم لبنان خدمت کند.
قبل از آن ابتدا دوره پزشکی را در شبکه بهداشت و درمان کشورش گذراند و در سال 1975 رسماً عازم لبنان شد و به منطقه جنگی جنوب لبنان رفت.
در جمع دوستان 63 ساله
در آن زمان تقریباً بخشهایی از جنوب لبنان در اشغال رژیم صهیونیستی بود. دکتر علی در همان جنوب شروع به کار کرد. بعد از دو سه سال با یک خانواده لبنانی آشنا شد. ازدواج کرد و پدر شش فرزند شد. دو دختر و چهار پسر.
علی مرد جهادی بود، هر جا که دانش فعالیت های جهادی مردمی مطرح شد، در هر عرصه ای که نیاز واقعی به فردی فراتر از خود و جهادگر بود، علی حضور داشت. این را همه کسانی که او را می شناختند به خوبی درک می کردند.
در تمام دوران سخت جنگ در لبنان. از آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 تا جنگ 33 روزه حزب الله لبنان و تا جنگ سوریه، در تمام این دوره ها و در آخرین سال از آغاز جنگ در میانه میدان خدمت به مردم بود. طوفان الاقصی.
با دکتر علی بیش از چهار سال در موکب امام حسن مجتبی در کربلا به زائران امام حسین (ع) خدمت کردیم. اینجاست که اعتقاد به این که فلانی شهید نشده شهید نمی شود برای ما یک باور شد. علی مصداق بارز شهید زیستن بود. او احساساتی و مهربان، شجاع و صالح، آرام و صبور، قدرتمند و متخصص بود.
او یک عالم بود، خودش می دانست که در رختخواب نمی میرد، او مرد برگزیده بود. او انتخاب کرده بود که به عنوان یک قهرمان زندگی کند و به عنوان یک قهرمان بمیرد. آن هم به دست شیطان مجسم و در شصت و سه سالگی.
دانش آموز مدرسه انقلاب در راه خدمت به مظلوم در کشوری دور از وطن خود توسط پهپادهای رژیم صهیونیستی به شهادت می رسد و برای دانش آموزان مکتب خمین در کلاس مجاهدت نمره قبولی شیرینی است. نمره شهادت…